ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پیرمرد روی نیمکت نشسته بود و کلاهش را روی سرش کشیده بود و استراحت میکرد. سواری نزدیک شد و از او پرسید:
«هی پیرمرد، مردم این شهر چه جور آدمهاییاند؟»
پیرمرد پرسید: «مردم شهر تو چجوریند؟»
گفت: «مزخرف»
پیرمرد گفت: «اینجا هم همینطور»
بعد از چند ساعت سوار دیگری نزدیک شد و همین سوا را پرسید.
پیرمرد باز هم از او پرسید: «مردم شهر تو چجوریند؟»
گفت: «خوب، مهربونند»
پیرمرد گفت: «اینجا هم همینطور!»
در عصر حاضر بر خلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (پول، زمین و ماشین آلات) دانش منبعی اساسی و تعیین کننده برای افزایش عملکرد سازمانهاست. در این میان موسسات دانشی و دانشمحور برای توصیف سازمانهایی به کار میرود که از داراییهای دانشی خود به عنوان منبع اصلی مزیت رقابتی استفاده میکنند. در یک سازمان دانشی سود نتیجه تولید ایدهها و نوآوریهای جدید است.
سرمایه فکری عامل کلیدی برای خلق ارزشهای آینده محسوب میشود (Edvinsoon, 2000). سرمایه فکری از نظر منابع سازمانی به ثروت آفرینی از راه سرمایهگذاری در دانش، اطلاعات، دارایی فکری و تجربه مربوط میشود و دربرگیرنده سه جزء اصلی و مرتبط به هم است (Bozbura, 2004) و در واقع این سه جزء دارای وابستگی متقابل به شرح ذیل هستند:
۱. سرمایه انسانی (Human Capital): اولین و مهمترین جزء، سرمایه انسانی است و شامل دانش، مهارت و تجربههای کارکنان و مدیران و پاسخ موثر آنها به آیندگان است. این سرمایه عناصر مختلف منابع انسانی مانند نگرش، شایستگیها، تجربهها و مهارتها، دانش ضمنی و نوآور بودن، استعداد و دانش ضمنی موجود در ذهن افراد در سازمانها را در بر میگیرد (Edvinsoon, 2000). این سرمایه در دانشگاهها به عنوان دانشی که منابع انسانی (مدرسان، محققان، دانشجویان دکتری تخصصی و کارکنان اداری) آن را به سازمان ارائه میکنند، تعریف شده است که با ترک این افراد از بین می رود (Chen et al, 2004).
۲.سرمایه ساختاری (Structural Capital): دومین جزء سرمایه ساختاری است که به یادگیری و دانش مقرر در فعالیتهای روزمره گفته میشود؛ مجموعه دانشی که در یک سازمان در پایان روز و بعد از اینکه افراد سازمان را ترک کردند، باقی میماند، هسته اصلی سرمایه ساختاری را نشان میدهد. این سرمایه زیر ساختار حمایتی سرمایه انسانی محسوب میشود و شامل همه ذخایر غیر انسانی دانش (پایگاه دادهها، دفترچههای راهنمای فرآیندها، استراتژیها، رویه ها، فرهنگ سازمانی، انتشارات و کپی رایتها) در سازمانها میشود که برای سازمانها ارزش ایجاد میکند و بنابراین، به ارزش مادی سازمانها میافزاید. این سرمایه در دانشگاهها در واقع، اصول حاکمی نظیر قواعد سازمانی، رویهها، نظامها، فرهنگ، پایگاههای اطلاعاتی و مالکیت فردی را در بر میگیرد (Bozbura, 2004).
۳. سرمایه رابطهای (Relational Capital): سومین جزء سرمایه رابطهای است که روابط رسمی و غیر رسمی یک سازمان را با ذینفعان خارجی و ادراکهای آنها درباره سازمان و نیز تبادل اطلاعات بین سازمان و آنها را مشخص میکند. سرمایه رابطهای برای یک سازمان اهمیت دارد، زیرا با ربط دادن سرمایه انسانی و سرمایه سازمانی با سایر ذینفعان خارجی مانند یک عنصر افزایش دهنده ارزش آفرینی برای سازمان عمل میکند. این سرمایه در دانشگاهها بعنوان کلیه منابعی که سازمان را با نیرو های خارجی نظیر مشتریان، تهیه کنندگان، شرکای تحقیق و توسعه و دولت پیوند میدهد، تعریف شده است (Bointis, 2002).
این سه جزء سرمایه فکری دارای وابستگی متقابل هستند. سرمایه فکری از راه ترکیب، به کارگیری، تعامل، یکپارچهسازی و ایجاد تعادل بین سه جزء خود و نیز مدیریت جریان دانش بین آنها بهترین ارزش ممکن برای سازمانها را ارائه میکند (Castro et al, 2004).
منبع: بهرامی، سوسن و همکاران. (1390). تحلیل روابط چندگانه سرمایه فکری و نوآوری سازمانی در آموزش عالی. فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی. سال هفدهم، شماره 61. صص27-50.
مدیریت یادگیری جامع (TLM)
مدیریت یادگیری جامع (Total Learning Management) فرآیند کسب، بکارگیری، و استفاده مطلوب از منابع؛ برای بهبود مستمر تصویرگریهای ذهنی افراد، در زمینه آگاهیها، مهارتها، ارتباطات و دیدگاههاست، تا سیستم توان و ظرفیتش برای انجام فعالیتهای جاری و جدید افزایش یابد. TLM به معنی یادگیری را در گستره سازمان مدیریت کردن است.
ارتباط TLM با TQM
TLM همانند TQM یک مفهوم کلی است که سبب بهبود مستمر آگاهیها، نگرشها، مهارتها و رفتار کارکنان میشود و فلسفه آن تأکید بر دیدگاهی جامع، با ثبات و فراگیر دارد که دامنه شمول آن بسیار وسیع است و در سطح مدیریت، راهکار بسیار موثری برای استقرار TQM است که به دنبال بهسازی فرایندهای کاری است، و در محور ذیل با TQM ارتباط پیدا میکند:
۱. ارزشهای محوری سازمان
۲. همکاری تمامی افراد
۳. بهسازی و بهپویی
۴. دیدگاهی جامع برای مدیران
TLM در گستره TQM فرایند یادگیری را مدیریت میکند، به عبارتی TLM فرایندهای در حال استقرار و بازنگری مستمر TQM را حمایت و پشتیبانی می کند. TLM برای TQM یادگیری را به صورت جهشی در میآورد.
چهار حوزه و حیطه TLM:
الف) حوزه و حیطه دانش (آگاهی)
پیام اصلی حیطه دانش: چیزهای که فراگیر باید بداند (دانستنیهای مورد نیاز)
ب) حوزه و حیطه توانش (مهارت)
پیام اصلی حیطه توانش: چیزهای که فراگیر باید بتواند انجام دهد (مهارتهای شغلی)
ج) حوزه و حیطه پرورش (بالندگی)
پیام اصلی حیطه پرورش: چیزهای که فراگیر باید برای ایجاد ارتباط سالم با دیگران به کار گیرد (مهارتهای میان فردی)
د) حوزه و حیطه بینش (چشمانداز)
پیام اصلی حیطه بینش: چیزهای که فراگیر را وادار میکند تا برای تحقق آن دست به ابتکار بزند (مهارتهای حل مسئله)
چهار حیطه فوق الذکر بعنوان فرایندهای TLM در سازمان عمل خواهند کرد، و هر کدام از حیطه ها در عمل مکمل حیطه های دیگر است و کارکرد چهار حیطه در گستره سازمان بصورت یکپارچه خواهد بود.
رابطه TLM با TQM:
اگر یک تیم فوتبال را در نظر بگیرید، در زمین خاکی بدون رعایت نکات فنی هم میتوان بازی کند، ولی کیفیت بازی در زمن چمن با رعایت نکات فنی بسیار متفاوت خواهد بود.
TQM هم بدون TL, امکان استقرار و پیاده سازی دارد، ولی با TLM تاثیرات آن در کیفیت محصولات بسیار متفاوت خواهد بود.
بنابراین TLM فضای بازی برای TQM را چمن کاری میکند و به عنوان مربی فنی برای TQM عمل خواهد نمود تا بتواند نقش حرفهای خود را بهتر در سازمان ایفا نماید. در این رابطه میتوان اظهار داشت که مدیر با نگرش باغبانی مربی کار کشتهای برای TQM است و TLM همان مربی فنی بوده و چمن بازی را فراهم میکند.
منبع: پورجعفری، محمد کاضم.(1383). مدیریت یادگیری جامع. تهران: انتشارات مهر گل.