مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مفهوم شناسی آموزش و توسعه


آموزش بر خلاف توسعه می‌تواند بصورت عینی اندازه‌گیری شود. تغییر‌های سریع در همه ارکان سازمان‌ها کارکرد ابزاری آموزش را بسیار محدود ساخته است. به همین دلیل گستره مفهوم آموزش مورد توجه قرار گرفته است. با گسترش و توسعه مفهوم آموزش، عینی بودن و قابل اندازه‌گیری بودن آموزش با مشکلات زیادی روبرو است. امروزه با توسعه مفهوم آموزش علاوه بر آشنایی با مهارت‌ها و فنون، نحوه درست اندیشیدن و نظام تفکر و تجزیه و تحلیل فرد نیز مورد هدف قرار می‌گیرد و بجای واژه آموزش از واژه توسعه استفاده می‌شود. راجر کارت رایت (2004) معتقد است «توسعه فرآیندی است که در آن یادگیری از طریق تجربه اتفاق می‌افتد، جایی که نتایج یادگیری، نه تنها در مهارت‌های کاری فرد، بلکه در نگرش‌های او نیز تأثیر گذار است».

                           تفاوت آموزش و توسعه

 

آموزش

توسعه

فرآیند یادگیری در آموزش عمدتاً از طریق کلاس و درس است.

فرآیند یادگیری در توسعه عمدتاً از طریق تجربه حاصل می‌شود.

فرآیند یادگیری در آموزش و مهارت‌ها مقدم بر توسعه نگرش‌هاست.

فرآیند یادگیری در توسعه بر تغییر در نگرش و ایجاد مهارت‌ها متمرکز است.

آموزش ضرورتاً در برگیرنده چرایی موضوع نیست و با تحلیل‌های فلسفی همراه نیست و افراد را برای کار خاص هماهنگ می‌کند.

توسعه با ابعاد چرایی کار مرتبط است و افراد را با شرایط کار مختلف هماهنگ می‌کند.

در آموزش قابلیت اندازه‌گیری بصورت عینی وجود دارد.

عینیت اندازه گیری در توسعه به اندازه آموزش نیست.

آموزش در چهارچوبی کوتاه مدت اتفاق می‌افتد.

 توسعه بدلیل درگیری با رشد فکری طولانی مدت است.

آموزش معطوف به شغل خاص است و بر توانایی انجام یک کار خاص یا مجموعه‌ای از وظایف تأکید دارد.

توسعه محدود به شغل خاص نیست و بر مجموعه از توانایی‌های در یک سیستم تأکید دارد.

مفهوم آموزش در محیط‌های با ثبات تجلی می‌یابد.

مفهوم توسعه در محیط پویا و دگرگون‌پذیر تجلی می‌یابد.

آموزش بر ظرفیت‌سازی و اجرایی کردن برنامه ها تأکید دارد.

توسعه بر ظرفیت‌سازی و پرورش توان فکری و استدلال کارکنان تأکید می‌کند.

آموزش تکالیف فردی و فرهنگ رسمی را نشانه می‌گیرد.

 توسعه فرهنگ سیستمی را نشانه می‌گیرد.

 

بنابراین هرچه مفهوم آموزش به سمت توسعه گسترش یابد، ارزیابی برنامه های آموزشی و تأکید بر شاخص‌های کمی و قابل اندازه گیری در آموزش به سمت تأکید بر شاخص‌های کیفی و استراتژیک تغییر جهت خواهد داد. بنابراین می‌توان این نتیجه را حاصل کرد که آموزش مقدمه توسعه به شمار می‌آید، لذا این دو مفهوم علی‌رغم تفاوت‌های که با هم دارند در امتداد یکدیگر بوده و به هیچ وجه دو جریان موازی تلقی نمی‌شوند. رشد سازمانی، انجام اصلاحات بنیادی و موفقیت فردی کارکنان بستگی به عملکرد آموزش و توسعه سرمایه‌های انسانی دارد. به عبارت دیگر داشتن سیستم مناسب برای ارزیابی عملکرد برنامه‌های آموزش و توسعه، محیط مناسبی را برای انجام بهینه مأموریت‌های فردی، گروهی و سازمانی افراد فراهم می‌نماید و اطلاعات بهنگام را در اختیار مدیران و استراتژیست‌های سازمان قرار می‌دهد، زیرا آموزش و توسعه در خلاء صورت نمی‌گیرد بلکه از یک سو با اهداف و استراتژی‌های سازمان باید هماهنگ باشد و از سوی دیگر باید

 منافع و اهداف فردی کارکنان را در مشاغل مورد تصدی و در محیط کاری تأمین نماید.


منبع:

طباطبایی، سید احمد. (1385). ارزیابی مدیریت کیفیت فرآیند آموزش در سازمان‌های دولتی. مجموعه مقالات سومین کنفرانس توسعه منابع انسانی. تهران: انجمن مدیریت منابع انسانی.