مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

کلاههای شش گانه تفکر

بنیانگذار نظریه کلاههای تفکر

دکتر ادوارد دی بونو (EDWARD DE BONO)، بنیانگذارنظریه تفکر جانبی است و این واژه را به صورت رسمی به واژه نامه آکسفورد اضافه کرده است. وی به خاطر ارائه روش قدرتمند شش کلاه تفکر، بسیار مشهور است که درهمین راستا، سمینارهای خلاقیت را بنیان گذاشت.
او که تاکنون بیش از 56 کتاب در این گونه مطالب به چاپ رسانده است می گوید: «سرچشمه تمامی نیروهای انسانی، تفکر است. با وجود این، هرگز نمی توانیم ادعا کنیم که در این مهارت انسانی که پرارزش ترین توانایی ماست، کامل شده ایم. هرقدر که در آن متبحر شده باشیم، بازهم باید بخواهیم که بهتر و بهتر بیندیشیم.

خصوصیات هر کلاه برای به خاطر سپردن آسان است که ویژگیهای آنها عبارتند از:

کلاه سفید: اطلاعات و ارقام، واقعیتها، کاملاً سفید؛

کلاه قرمز: احساسات و عواطف و همچنین حس ششم؛

کلاه سیاه: قضاوت منفی، یا پرسش مبنی بر اینکه چرا این مورد یا مسئله کارآیی ندارد. تظاهر به مخالفت؛

کلاه زرد: نور خورشیـــــد، روشنــایی و خوش بینی، فرصتهای سازنده و مثبت.

کلاه سبز: انگیزه، حرکت، تفکر خلاق و بــاروربودن، مانند به وجود آمدن گیاهان از دانه ها؛

کلاه آبی: خونسرد و کنترل شده، رهبر ارکستر، فکر کردن درباره تفکر. در یک سازمان، مردم هرچه بیشتر درباره این اصطلاحــات بیاموزند، کارایی آن بیشتر می شود. واقعیت این است که ما یک زبان ساده به عنوان یک سیستم کنترلی برای تفکراتمان نداریم. اگر ما فکر می کنیم که آنقدر باهوش هستیم که می توانیم مسائل را بدون چنین سیستم هایی انجام دهیم، باید گفت این را درنظر داشته باشیم که این هوش و ذکاوت با چنین سیستم هایی بسیار موثرتر و کاراتر خواهدبود. یک فرد با ذکاوت ذاتی بیشتر از دیگران از قوانین سود خواهدبرد.
تفکر کلاه سفید: یک رایانه را تصور کنید که واقعیتها و ارقامی که از آن درخواست شده است را به شما می دهد. رایانه یک شیء خنثی و بی طرف است. رایانه هیچ نوع عقیده یا تفسیر و یا توضیحی را پیشنهاد نمی کند. شخص وقتی کلاه سفید بر سر می گذارد باید از کار رایانه پیروی کند.

درواقعیت دو سطح سیستم اطلاعات وجود دارد. سطح اول شامل واقعیتهای اثبات شده و بررسی شده است. دومین سطح شامل واقعیتهایی است که مردم باور دارند که حقیقت دارند اما به طور کامل اثبات نشده اند. یک طیف احتمال و به عبارتی فازی وجود دارد که تغییرات آن از همیشه درست تا همیشه نادرست است. در این بین، تفاوتهایی میان جمله بعضی وقتها و گاهی اوقات وجود دارد. این نوع اطلاعات، زیر پوشش کلاه سفید قرار می گیرد که یک چارچوب مناسب برای نشان دادن احتمال را تهیه می بیند.
تفکر کلاه سفید یک ایده و یک راهنماست. شخصی که فکر می کند، تلاش دارد تا بیشتر حالت خنثی و بی طرف را در ارائه اطلاعات داشته باشد.

ممکن است از شما درخواست شود که کلاه سفید تفکر را به سر بگذارید، یا شما از شخصی چنین درخواستی کنید. شما می توانید انتخاب کنید که این کلاه را بگذارید یا آن را بردارید. سفید (عدم حضور رنگ) نشان دهنده حالت خنثی است. وقتی ما کلاه سفید را بر سر می گـــذاریم، معمولاً سوالهایی از این قبیل می پرسیم: ما چه اطلاعاتی داریم؟ما به چه اطلاعاتی نیاز داریم؟ و...
تفکر کلاه قرمز: برسر گذاشتن کلاه قرمز به شخص متفکر اجازه می دهد تا بگوید: من درباره موضوع موردنظر چنین احساسی دارم. کلاه قرمز به احساسات و عواطف، به عنوان یک قسمت از تفکر، شکل قانونی می دهد.

این کلاه احساسات را به شکل قابل مشــــاهده درمی آورد. بنابراین، احساسات می توانند به صورت قسمتی از نقشه تفکر و همچنین قسمتی از سیستم ارزشی درآیند و مسیری را بر روی نقشه انتخاب کنند.

کلاه قرمز یک روش راحت را برای شخص متفکر تهیه می کند تا وارد حالت عواطف و احساسات شده یا از آن خارج شود. به شکلی که بدون این وسیله (کلاه قرمز) این کار ممکن نیست. کلاه فوق به شخص اجازه می دهد تــــــا درباره احساسات دیگران پرس و جو کند. وقتی که شخص کلاه قرمز را استفاده می کند، هیچ نوع احتیاجی به تلاش برای توجیه احساسات و یا منطقی کردن آنها وجود ندارد.
کلاه قرمز دو نوع گسترده از احساسات را پوشش می دهد. در مرحله اول&، احساسات معمولی وجود دارند. همان طور که ما آنها را می شناسیم. که این احساسات از عواطف قوی مثل ترس و نفرت تا عواطف جزئی مثل شک تغییر می کنند. درمرحله دوم، قضاوتهای پیچیده است که در محدوده انواع احساسات ازجمله احساس وقوع امری در آینده، حس ششم، چشیدن، حس ایستا و سایر احساسات غیرقابل دیدن است.در زمان بر سر گذاشتن کلاه قرمز می توانیم از چنین واژه هایی استفاده کنیم: این مسئله به من احساس... می دهدحس غریبی به من می گوید که... و...

تفکر کلاه سیاه: تفکر کلاه سیاه …مختص قضاوت منفی است. شخصی که دارای تفکر کلاه سیاه است به تمام اشکالات، نواقص و اشتباهات اشاره می کند. او به اینکه چگونه مسئله موردنظر با تجربیات و دانش پذیرفته شده مطابقت ندارد اشاره کرده و نشان می دهد که چرا این مسئله جواب نمی دهد و یا کارا نیست. و همچنین خطرها و ریسکها را نشان می دهد. به طورکلی شخصی که دارای تفکر کلاه سیاه است به نواقص و معایب طرح اشاره دارد.

تفکر کلاه سیاه یک نوع بحث و جدل نیست و به هیچ عنوان به این دیده نباید به آن نگاه کرد. این یک نوع تلاش بی طرفانه برای این است که قسمتهای منفی به روی نقشه آورده شود. این نوع تفکر ممکن است به خطاهایی که در پروسه تفکر و یا خود روش وجود دارد اشاره کند. این تفکر ممکن است یک ایده را برخلاف گذشته قضاوت کرده و ببیند چگونه آن ایده با مسائل شناخته شده مطابقت دارد.
تفکر کلاه سیاه ممکن است یک ایده را به زمان آینده بفرستد تا ببیند چه اشتباهات یا نواقصی رخ خواهد داد. با این کلاه می توان سوالهای منفی پرسید. توجه داشته باشید که این نوع تفکر نباید برای پــوشش دادن بــــه زیاده روی های منفی یا احساسهای منفی به کار رود بلکه در این مورد باید از کلاه قرمز استفاده شود. قضـــاوتهای مثبت توسط کلاه زرد بیان می شود. درصورت وجود ایده های جدید کلاه زرد همیشه باید قبل از کلاه سیاه به کار رود. هنگامی که کلاه سیاه برسرداریم، سوالهایی از این قبیل خواهیم کرد: اشتباهات این مسئله و موضوع چیست؟آیا این کار ارزش انجام دادن دارد؟موانع این کار یا موضوع چیست؟و...

تفکر کلاه زرد: تفکر کلاه زرد سازنده و مثبت است. کلاه زرد سمبل نور خورشید، روشنایی و خوش بینی است. تفکر کلاه زرد به عنوان قضاوت مثبت درنظـــــر گرفته می شود. همان طور که تفکر کلاه سیاه به عنوان قضاوت منفی درنظر گرفته می شود. این طرزتفکر طیف مثبت را می پوشاند که تغییرات آن ازمسائل منطقی و عملی در یک سو تا رؤیا و امید در سوی دیگر است. تفکر فوق، به دست آوردن سود را جستجو می کند. این تفکر تلاش می کند تا پشتیبان و توجیهات منطقی برای این سود و ارزش پیدا کند. و برمبنای خوش بینی بنا شده است. تفکر کلاه زرد سازنده و تولیدکننده است. از این تفکر است که پیشنهادهای مبتنی بر واقعیات داده می شود. تفکر کلاه زرد به وقوع پیوستن مسائل و جنبه قابل حل بودن آن را درنظر می گیرد و راندمان و کارایی بالا^، هدف این طرزتفکر است. کلاه زرد جستجوکننده فرصتها است و در کنار آن، به رویاها و تصورات ذهنی نیز اهمیت می دهد. این نوع تفکر، به خوشحالی و رضامندی (کلاه قرمز) مربوط نشده و همچنین هیچ گونه ارتباطی به طرح ایده های جدید (کلاه سبز) ندارد. با کلاه زرد از واژه هایی این چنین استفاده می کنیم: چه کسی از این موضوع سود می برد؟این موضوع به چه کسی کمک می کند؟این مـــوضوع چگونه ما را به اهدافمان نزدیکتر می کند؟ و...

تفکر کلاه سبز: کلاه سبز برای تفکرخلاق است. شخصی که این کلاه را به سر می گذارد سعی دارد از اصطلاحات مربوط به تفکر خلاق استفاده کند. حالت ایده آل آن است که هم شخصی که فکر و اظهار عقیده می کند و هم شخص گوش کننده این کلاه را بر سر داشته باشند. رنگ سبز سمبل باروری، رشد و ارزش دانه ها است. جستجو برای راهکارها، یکی از جنبه های زیربنایی تفکر کلاه سبز است و این تفکر در راستای کشف ناشناخته ها حرکت می کند. شخصی که دارای این تفکر است در هر لحظــــه صبر کرده و مکث می کند و درنظر می گیرد که آیا ایده های جانشین وجود دارد یا خیر؟ در تفکر کلاه سبز واژه حرکت، جانشین واژه قضاوت می شود. شخص با این طرزتفکر سعی می کند از یک ایده برای دستیابی به یک ایده جدید استفاده کند. انگیزه، بخش مهمی از کلاه سبز است. انگیزه به کار می رود تا ما را از الگوهای فکری معمولی بیرون آورد. تفکر جانبی مجموعه ای از نقطه نظرها، اصطلاحات، تکنیک ها (ازجمله حرکت و انگیزه) است. این نوع تفکــــر برای ایجاد ایده های جدید به کار می رود. وقتی کلاه سبز بر سر داریم، می توانیم از واژه هایی از این قبیل بهره گیریم: «شانس ما برای موفقیت بیشتـــر می شود اگر...»، «چه می شود اگر...»، «آیا راه بهتری برای این مسئله وجود دارد؟» و...

تفکر کلاه آبی: کلاه آبی، کلاه کنترل است. شخص دارای کلاه آبی، تفکرات را خود سازمان دهی می کند. تفکر کلاه آبی «تفکر درباره فکرهایی است که نیاز به جستجوی موضوع دارند». شخصی که کلاه آبی بر سر دارد شبیه به رهبر گروه ارکستر است. این شخص کاربرد سایر کلاهها را تقاضا می کند. او موضوعهایی را تعریف می کند که فکر باید به سوی آن سوق یابد. تفکر فوق مسائل را تعریف می کند و سوالها را شکل می دهد. این تفکر کارهای فکــری که باید تکمیل و انجام شوند را تعیین می کند.

تفکر کلاه آبی مسئول نتایج، نقطه نظرها و خلاصه ها است که این موارد در هر لحظه ای در پروسه تفکــر و همچنین در آخر می تواند به وقوع بپیوندد. کلاه آبی بر فرایند تفکر نظارت کرده و اطمینان حاصل می کند که قوانین بازی درنظر گرفته می شود. این کلاه ممکن است برای بنانهادن یک سلسله عملیات فکری گام به گام به کار رود. حتی اگر نقش این تفکر به یک شخص تخصیص یافت، باز هم هر شخصی می تواند پیشنهادهای کلاه آبی را، ارائه دهد.

زمانی که کلاه آبی برسر داریم، می توانیم پرسشهایی این چنین را مطرح سازیم: «اولین قدم چیست؟»، «ما به کجا می خواهیم برسیم؟»، «چه کسـی مسئولیت این موضوع را به عهده می گیرد؟»، «بعد از این، چه کاری را باید انجام دهیم؟»، «تـــاکنون چه چیزهایی به دست آورده ایم؟»و...

یک نگاه دیگر و کاملاً مشابه به این موضوع، عینکهای هفت گانه هستند که با توجه به خواص رنگها و نیز تناسب مفهوم عینک با شیوه نگاه وزاویه دید، به گونه زیر (سازگار با کلاههای شش گانه تفکر) معرفی می شوند:

1 - عینک سفید: سفیدرنگی بی طــــرف و واقع گراست. عینک سفید با ارقام و اطلاعات ملموس و واقعی سروکار دارد.

2 - عینک قرمز: قرمز رنگی تند و احساساتی است. عینک قرمز با احساسات، عواطف، شور و هیجان سروکار دارد.

3 - عینک دودی (سیاه): با این عینک جنبه های منفی، خطرات و موانع دیده می شوند.

4 - عینک زرد: با این عینک جنبه های مثبت، خوش بینانه و امیدوارانه دیده خواهندشد.

5 - عینک سبز: سبز، رنگ رویش، زایش، نوآوری و خلاقیت است و با این عینک، خود را در معرض خلاقیت و نوآوری قرار می دهیم.

6 - عینک بنفش: این عینک برای استفاده از یک منبع الهام ماورایی و مرموز به کار می رود. هرچند که استفاده از این عینک لزوماً به الهام و اشراق منجر نخواهدشد.

7 - عینک آبی: عینک آبی با احاطه، تنظیم، سازمان دهی و نظارت بر روند تفکر سروکار دارد.

با عینکهای هفت گانه فوق نیز می توان به اهداف تعریف شده قبلی دست یافت. بنابراین، انتخاب مسیر با شماست.

ادامه مطلب ...