مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

پس نیمه خالی لیوان چی؟

همه می گویند نیمه پر لیوان را باید دید، ولی حرف من این است که دقیقاً باید نیمه خالی لیوان را دید. نیمه پر که پر است، نیمه خالی است که باید به ترتیبی پر بشود. اینطور نیست؟ غافل شدن از نیمه خالی و مغرور شدن به نیمه پر، یعنی ایستایی، توقف، در جا زدن و این با آهنگ پر شتاب زندگی کنونی همخوانی ندارد، منافات هم دارد. بعلاوه اگر نیمه خالی لیوان را می بینیم، نه از سر احساس کوچکی است(چراکه اغلب اسیر مقایسه ارزشی و هوایی هستیم و می ترسیم با دیدن نقائص خود اعتماد به نفس ما زیر ضربه برود. چون شخصیت شکننده ای داریم. شخصیت شکننده ناشی از این است که می خواهیم در هر لحظه خود را با فریب سرپا نگه داریم، تماس با عالم واقع ما را به هراس می اندازد و نیاموخته ایم که زندگی یعنی عالم واقع!) و نه  از سر گناه و تقصیر و سرشکستگی، بلکه در مقام اصلاح و تکمیل و تتمیم، آن نیمه را می بینیم. مگر نه این است که صنعت و تکنولوژی در سایه رفع نواقص، اصلاح کمبودها، تکمیل حسن ها و بهینه سازی، رشد و ترقی و تکامل پیدا کرد؟ انسان هم از این قاعده مستثنی نیست. ما در برخورد با اصلاح و تکمیل باید حکم ماشین را پیدا کنیم و احساسمان جریحه دار نشود. هر چند فقط ماشین، احساس ندارد که ما داریم و متأسفانه از احساس های ماسوء استفاده می شود. حقیقت نمایی را بجای حقیقت واقعی به ما معرفی می کنند! در چنین فرهنگی است که ریا و تزویر و رندی حرف اول را می زند و حافظ، شاعر همیشه باقی می ماند، چرا که ساختار استبدادی جامعه در برابر آموزه های دموکراسی و مردم سالاری مقاومت می کند.

به هر حال از نیمه خالی لیوان نباید هراس داشت. واقعیت هرگز هراس انگیز نیست، تأمل برانگیز است.تکامل یک انسان در سایه نقد و دیدن کاستی ها و راستی هاست. انسانهایی که از خود اطمینان دارند، از کم آوردن نمی هراسند.

باید بدانیم که چالشها همان نیمه خالی لیوان اند که آموزگاران موفق نما و تقلیدی ما را از دیدن آنها بر حذر می دارند. باید جسارت و شهامت معقول را تبلیغ کرد و از عقب نشینی و واپس رفتن و هزیمت (به جز در مواقع ضروری و بر حسب تدبیر و مدیریت بحران) پرهیز نمود.

به زندگی همه مردان موفق(چه مثبت چه منفی) نگاه کنید! خطر کردن و خود را به مخاطره انداختن در مواقعی که باید تصمیم عاجل و فوری می گرفتند، جزءِ جدا نشدنی شرح حال زندگی آنان بوده است. و البته همه اینها در مقوله اعتماد به نفس و مثبت اندیشی می گنجد. تکرار می کنم که از نیمه خالی لیوان نهراسیم. فریب تبلیغات را نخوریم. هراس ما را به دام خرافه گرایی و سطحی نگری می اندازی و باعث می شود سرنوشت خود را بدست تقدیر و تحمیل بسپاریم و از ابتکار عمل و حرکت به سمت جلو باز مانیم.

منبع: ماهنامه روانشناسی(روانشناسی به زبانی ساده برای همه). سال دوم، شماره هجدهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 23:17 http://lsp.1357@yahoo.com

این نوشته درست همون حرفا و مسائلیه که باعث بی خوابی ها و نا رضایتی های من میشه واقعا ممنونم که به ای مساله نگاهی واقع گرا داشته اید ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد