مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

نقش رهبری در مدیریت دانش

نقش رهبری در مدیریت دانش

The Role of Leadership in Knowledge Management

Sanjay Kumar Sing   


ترجمه:

سید بلال سید علوی [کارشناس ارشد کتابداری]

ایوب موحدزاده   


پژوهش در کشور هند با هدف شناسایی ارتباط و تأثیر سبک های رهبری (دستوری، حمایتی، مشورتی و تفویضی) با نحوه مدیریت دانش در یک سازمان تولید نرم افزار انجام گرفته است. نمونه پژوهش را 321 تولید کننده نرم افزار تشکیل می دهد که 182 نفر آن مردان و 149 نفر دیگر زنها هستند. پژوهش چهار نتیجه مهم در پی داشت. اولین نتیجه اینکه کارمندان سازمان در جهت ایجاد، ذخیره سازی، سازماندهی، تسهیم، انتشار و به کار گیری دانش برای ارتفای سازمان چیزی بیش از حد متوسط کار می کنند. دومین نتیجه این است که در بخش های از سازمان که نگرانی هایی در زمینه کنترل رفتار های شغلی افراد همتراز وجود دارد، الگوی غالب، شیوه رهبری دستوری است. سومین نتیجه اینکه سبک رهبری دستوری با همه ابعاد مدیریت دانش ارتباط منفی معنا داری دارد و در نهایت، تنها واریانس سبک رهبری تفویضی است که نسبت به سایر سبک های رهبری در هر دو حالت ضمنی و صریح مدیریت دانش قابل پیش بینی است.

جهت دسترسی به متن کامل مقاله و سایر مقالات مرتبط می توانید کتاب مجموعه مقالات «مدیریت دانش» ذیل را مطالعه فرمایید: 


 


مجموعه مقالات مدیریت دانش. (1390). انتشارات: مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهشکده ی تحقیقات راهبردی.

رنسانس معنوی در آموزش عالی

بر خلاف تضاد و آشفتگی‌های هویت فرهنگی که در برخی از دانشگاه‌های جهان و کشور شاهد آن بوده‌ایم، در سال‌های اخیر شاهد گرایش فزاینده‌ای در عالم معنوی  بوده ایم.

برخی استدلال می‌نمایند که در آستانه یک رنسانس معنوی هستیم. بزعم ویلیامسون «یک رنسانس معنوی در حال تسخیر جهان است و این همانا انقلابی در مسیر چگونگی اندیشه ما است».

این نظریه ویلیامسون در برگیرنده علاقه‌ای است که پیرامون مفهوم روح و معنویت در جریان است. واژه روح و معنویت پاسخی به احساس پوچ بودن است که از جامعه فراصنعتی و نگرش مطلق اقتصادی به همه امور و زندگی ماشینی ناشی می‌شود و پژواک آن هویت فردی، خانوادگی، ملی، دینی، اجتماعی و فرهنگی را زیر سوال برده و آسیب‌پذیر ساخته است.

در واقع، یک نوع مسمومیت و مسخ فرهنگی که طبعاً درصدد انسانیت‌زدایی نیز هست در حال پیشروی است. در اینجا وظایف دانشگاه‌ها و مدارس که از بضاعت علمی و فرهنگی بالاتری برخوردارند سنگین‌تر جلوه می‌نماید. بنابراین، دانشگاه‌ها و مدارس باید نسل سوم انقلاب را واکسینه و مصون سازند.

گفتنی است که این سه نسل عبارتند از:

نسل اول: نسلی است که با تعلقات عاطفی، مذهبی، عقلانی و فرهنگی، انقلاب  اسلامی را به ثمر رسانده است.

نسل دوم: نسل مقاوم، فرهنگ ساز، وفادار به جهاد و دفاع مقدس در طول جنگ تحمیلی و مجری برنامه‌های انقلاب اسلامی.

نسل سوم: تا حدودی از تعلقات عاطفی و فرهنگی دو نسل اول انقلاب اسلامی عاری است. در واقع، آنچه در فرایند انقلاب اسلامی برای دو نسل زندگی و واقعیت بوده برای نسل سوم، تاریخ محسوب می‌شود. وضعیت این نسل که هم اکنون در دانشگاه‌ها و مدارس کشور تحصیل می‌نمایند نگران کننده است. در این راستا تهاجم و شبیخون فرهنگی در خدمت بی‌آینده کردن انقلاب اسلامی در نسل سوم است.

در این باره، وظایف دانشگاهها حداقل پرورش چهار جنبه از رفتار در دانشجویان  است. اگر این چهار جنبه در هسته شخصیت مرکزی دانشجو نهادینه گردد، هویت فرهنگی دانشجو قوام گرفته و فرهگی خودمنزه سازی، خود تنظیم کنندگی، خودراهبری، خود واکسینه کردن و مصون‌سازی تمامیت شخصیت او را فرا می گیرد . این چهار بُعد عبارت اند از:

بُعد درون فردی دانشجو (Intrapersonal). بعد درون فردی به احساسات و ادراکات درونی دانشجو مربوط می‌شود. بعد درون فردی همچنین شامل شخصیت‌های فرعی هر دانشجو مانند پرخاشگری یا منفعل بودن، مردانه یا زنانه بودن و سایر خودهای فرعی می‌شود. دانشگاه‌ها باید تلاش نمایند تا با برنامه‌های متنوع  آموزشی، فرهنگی، و فوق برنامه‌های درسی، رویاهای هدایت شده و تمرینهای هوشیارانه غیر کلامی، هشیاری دانشجو را نسبت به خودهای فرعی که در مجموع هویت درون فردی دانشجو را تشکیل می‌دهد، تسهیل نمایند. و در نهایت آنها را با یکدیگر همنوا و هماهنگ سازند تا یکپارچگی درونی دانشجو تحقق یابد.

بُعد میان فردی دانشجو (Interpersonal). بُعد میان فردی شامل روابط با دیگران، چگونگی ادراک دانشجو از دیگران و چگونگی برقراری ارتباط با آنهاست. دانشگاه می‌تواند فرصت های آموزشی و تربیتی فراهم آورد تا دانشجویان بتوانند ادراک خود را در عمق بخشی روابط با دیگران تبیین و تحلیل نماییند و با استفاده از تجارب سایر دانشجویان خویشتن شناسی خود را در مقایسه و در ارتباط با دیگران عمق بخشیده و گزینه‌های مختلف رفتار خود را نقادی و نهادینه نمایند. در واقع، یک نوع خود ارزشیابی درونی صورت‌می گیرد که نتایج آن می‌تواند خود تنظیم‌کنندگی رفتار در روابط با دیگران باشد.

بُعد برون فردی دانشجو (Extra personal) بُعد برون فردی به بستر یا ساختار اجتماعی که تجربه دانشجو را احاطه کرده مربوط می‌شود. این موارد شامل ساختار خانواده، دانشگاه، جامعه محلی و جامعه کشوری، منطقه‌ای و جهانی می‌شود.

در واقع، دانشگاه‌ها با ارائه برنامه‌هایی می‌توانند به سهم خود بستر‌های رشد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی دانشجو را در محیط دانشگاه فراهم آوردند و با استفاده از قدرت علمی خود به دانشجو ارزش افزوده فرهنگی دهند تا کارایی و کارآمدی آن را از مرز‌های فیزیکی دانشگاه فراتر رود.

بُعد ماورای فردی دانشجو (Transpersonal)  بُعد ماورای فردی را می‌توان به منزله بُعدی که سه بُعد دیگر را در برگرفته، مطرح نمود. این بُعد به تجربه‌های کیهانی (Cosmic Experience) –جهان هستی- روحانی و معنوی دانشجو اشاره داد. بُعد ماورای فردی بستری جهانی برای آزمون پرسشهای اساسی مربوط به معنویت را فراهم می‌آورد.

در واقع، دانشگاه‌ها به فراهم آوردن فرصت های فرهنگی و آموزشی و فوق برنامه‌ای برای درک معنویت و درک تجلیات زیبای قدسی از طریق تجربه شخصی و کشف دانشجو در محیط دانشگاهی از طریق خود تنظیم‌کنندگی پویا می‌پردازند. لازمه تحقق این مهم، وجود استادان هوشیار و معتقدی است که هوشیاری، اعتقاد و ایمان خود را به دانشجویان منتقل نمایند.

در واقع، با پرورش این چهار بُعد رشد شخصی، میان‌فردی، اجتماعی و دینی فرد در فرایندی طبیعی فراهم می‌گردد. و صاحب باور شخصیتی، باور فرهنگی، معرفت دینی و هویت فرهنگی می‌شود.

قورچیان، نادرقلی. (1383).ارتقای ارزشی و فرهنگ معنویت دانشجویی. برگرفته شده از دایره‌المعارف  آموزش عالی. تهران: بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی.

رفتار‌های سیاسی در سازمان


سیاسی برخورد کردن شامل اقدامات نفوذی ارادی است که از منافع شخصی افراد یا گروها حمایت کرده و یا آنها را افزایش می‌دهند. تاکید بر منافع شخصی، تعیین کننده این نوع از نفوذ اجتماعی است. مدیران جهت ایجاد توازن میان منافع شخصی و سازمانی کارکنان بسیار تلاش می‌کنند. آن هنگام که توازن مناسبی حاصل شود، این احتمال وجود دارد تا منافع شخصی در خدمت منافع سازمانی قرار گیرند. لازم به ذکر است زمانی که منافع شخصی به منافع سازمانی صدمه می‌زنند و یا درصدد از بین بردن آنها می‌باشند، رفتار سیای به نیرویی منفی تبدیل می‌شود. محققان ثابت کردند که تاکتیک سیاسی با عنوان پالایش و تحریف اطلاعات رو به بالا واقعاً وجود دارد. این اقدام کارمندانی را که موظف به ارائه گزارش می‌باشند، در بهترین وضعیت ممکن قرار خواهد داد.

نقطه شروع و مبدأ رفتار سیاسی عدم اطمینان است، حتی مانور سیاسی نیز بر پایه عدم اطمینان شکل می‌گیرد. 5 منبع اصلی عدم اطمینان در سازمانها عبارتند از:

-- اهداف نامشخص؛

-- مقیاس‌های مبهم عملکردی؛

-- فرآیند‌های نا معین تصمیم‌گیری؛

-- رقابت شدید فردی یا گروهی؛

-- تغییر از هر نوع.

آنتونی رایا (Anthony Raia) که در زمره کارشناسان توسعه سازمانی قرار دارد، راجع به پنجمین عامل عدم اطمینان چنین می‌گوید: «هر چه بیش‌تر برای تغییر تلاش کنیم، زیر سیستم سیاسی فعال‌تر می‌گردد. منافع اعطا شده تقریباً همیشه ثابت‌‌اند و توزیع قدرت نوعی چالش به شمار می‌آید».


سطوح اقدامات سیاسی

با وجودی که اکثر مانور‌های سیاسی (Political Maneuvering) در سطح فردی رخ می‌دهند، اما این وضعیت می‌تواند اقدامات گروهی یا جمعی را نیز شامل شود. شکل ذیل سه سطح مختلف از اقدامات سیاسی را نشان می‌دهد.

پیگیری مشارکتی منافع شخصی و رابطه‌ای

 

شبکه‌ای

پیگیری مشارکتی منافع گروهی در مسائل خاص و موضوع مدار

 

ائتلافی

پیگیری فردی منافع شخصی

 

فردی

این سطوح عبارتند از: سطح فردی، سطح ائتلافی و سطح شبکه‌ای. هر یک از این سطوح از مشخات خاصی بر خوردارند. بعنوان مثال در سطح فردی افراد به دنبال منافع شخصی‌شان هستند. افرادی که دارای منافع مشترکی هستند، می‌توانند به واسطه فراهم آمدن زمینه‌ای که در ذیل بدان خواهیم پرداخت، یک ائتلاف سیاسی را تشکیل دهند. از ائتلاف در بافت سازمانی به عنوان یک گروه غیر رسمی محدود یاد می‌شود که اعضای آن در راستای پیگیری فعالانه موضوعی واحد با هم متحد شده و ممکن است اعضای آن با اعضای گروه رسمی منطبق باشند یا خیر. برخی از شرکت‌های آمریکایی به کمک ائتلاف همچون آی بی ام و جنرال موتورز در سال 1990 موجب برکناری روسای شرکت‌های مزبور گردیدیند.

سطح سوم اقدامات سیاسی سطح شبکه‌ای است. شبکه‌ها بر خلاف ائتلافات که بر مسائل خاصی متمرکز می‌شوند، به صورت اتحادیه‌های بی قید و شرطی هستند که میان افراد به وجود می‌آیند و به دنبال کسب حمایت‌های اجتماعی در خصوص منافع شخصی هستند. از دیدگاه سیاسی، شبکه ها رابطه مدار بوده در حالی که ائتلافات موضوع مدار می‌باشند. همچنین شبکه‌ها از ائتلافات گسترده‌تر بوده و از ثبات بیشتری برخوردارند.


تاکتیکهای سیاسی

وقتی که شما شخص دیگری را به علت اشتباهی که خود مرتکب شده‌اید، سرزنش می‌کنید، در واقع دست به یک فعالیت سیاسی آشکار زده‌اید. اما تاکتیک‌های سیاسی نیز وجود دارند که دقیق‌تر و زیرکانه‌تر می‌باشند. برخی از این تاکتیک‌ها عبارتند از:

<!--هجوم بردن به دیگران یا مورد سرزنش قرار دادن آنها؛

<!--بهره‌گیری از اطلاعات به عنوان یک ابزار سیاسی؛

<!--تصویرسازی مطلوب (که با نام مدیریت عقاید نیز شناخته می‌شود)؛

<!--ایجاد یک پایگاه حمایتی؛

<!--تحسین دیگران (ایجاد محبوبیت)؛

<!--تشکیل ائتلافات قوی با متحدین قدرتمند؛

<!--ارتباط داشتن با افراد ذی‌نفوذ؛

<!--ایجاد تعهدات (سیاست مقابله به مثل).

محققان میان تاکتیک‌های سیاسی انفعالی (واکنشی) و اثرگذار تمایز قائل می‌شوند. برخی از تاکتیک‌ها نظیر سپر بلا قرار دادن دیگران، جزء تاکتیک‌های انفعالی به شمار می‌آیند زیرا هدف آنها حمایت از منافع شخصی است. سایر تاکتیک‌ها همانند گسترش پایگاههای حمایتی، در زمره تاکتیک‌های اثرگذار قرار می‌گیرند زیرا به دنبال ارتقای منافع شخصی هستند.


منبع: کریتنر، رابرت. کینیکی، آنجلو؛ مدیریت رفتار سازمانی.