بین المللی شدن آموزش عالی: واقعیتها و تلویحات
The Internationalization off Higher Education:
Realities and Implications
نویسندگان:
Professor Morshidi Sirat
Dr. Sarjit Kaur
ترجمه: ایوب موحدزاده
مقدمه
امروزه موضوع بین المللی شدنِ آموزش عالی تبدیل به موضوع مهم و رو به گسترشی در اکثر کشورهای جهان شده است (Sarjit, Morshidi and Norzaini، در دست چاپ). طی دو دهه گذشته، فعالیت های بیشتر دانشگاههای بینالمللی از لحاظ حجم، وسعت و پیچیدگی گسترده شده است. امروزه بیشتر نشانههای بینالمللی شدن همچون افزایش تحصیل در خارج از کشور، افزایش دانشگاههای کشورهای توسعه یافته با تأسیس مراکز برونمرزی در کشورهای در حال توسعه و تولید برنامههای آموزشی در مقیاس جهانی را میتوان به خوبی مشاهده کرد. طرفداران چنین پیشرفتهایی بیان میکنند که بینالمللی شدن آموزش عالی، بستر و فرصت خوبی را برای دسترسی گستردهی دانشجویان مستحق، بخصوص دانشجویان کشورهایی با سیستمهای آموزش عالی ضعیف فراهم میکند. از سوی دیگر، کسانی که با اقدامات و فعالیتهای بینالمللی شدن در تضاد هستند، بینالمللی شدن را علامت غیر مطلوبی میدانند که باعث میشود آموزش عالی یک کالای مبادلاتی و خصوصی انگاشته شود وقتی که آن باید کالایی عمومی باقی بماند.
روندها و پیشرفتها
متخصصان آموزش عالی اعتراف میکنند که سرمایه جهانی، سرمایهگذاری سنگین و گستردهای در صنعت دانش از جمله آموزش عالی و آموزش حرفهای صورت داده است (Altbach and Knight, 2006). دور از انتظار نیست که این سرمایهگذاری انعکاس دهنده ظهور «جامعه دانشی[1]»، پیدایش بخشهای خدماتی و وابستگی بیشتر جوامع روی تولیدات دانش و تربیت نیروی انسانی حرفهای برای رشد اقتصادی باشد.
در ذیل به روندهای اصلی که به توسعه و پیشبرد بینالمللی شدن کمک میکند اشاره شده است:
عوامل اصلی و زیربنایی
پایه های اصلی پیشرفت و تحولات فوق الذکر را باید در تغییر کشش و تمایلات دولتها، موسسات آموزشی و تک تک دانشجویان جستجو کرد که تأثیر زیادی را در بازارا و رقابت جهانی بهجا گذاشتهاند. مسلماً هر کشوری در محدوده سیستمهای آموزش عالی خویش، کشش سیاسی و اقتصادی مربوط به خود را دارد، که به نوبه خود از آنچه که بصورت بین المللی اتفاق میافتد، تأثیر میپذیرد. اغلب تا اندازهای، سیاستهای دولت تمایل زیادی به نفوذ در ظرفیت و پاسخدهی سیستم آموزش عالی داخلی در برآورده کردن تقاضای داخلی دارد. اگر ظرفیت آن برای تقاضای داخلی بسیار محدود باشد و یا اگر دولت چهارچوب و برنامهای برای تأمینکنندگان خصوصی آموزش عالی داخلی نداشته باشد، بخشی از دانشجویان آنها باید تحصیلات تکمیلی خود را درکشورهای خارجی ادامه دهند (Hatakenaka, 2006).
همچنین نظارت و نیاز به تضمین کیفیت چنین کشورهایی میتواند تأثیر زیادی روی شیوه و رفتار موسسات آموزشی خارجی که فعالیتهایشان در این کشورها شکل گرفته است داشته باشد. سیاستهای دولت برای کشورهای صادر کننده، سطحی از رقابت داخلی را در میان موسسات آموزش عالی هم برای دانشجویان و هم برای صندوق[5] (کمکهای) دولتی شکل میدهد. برای کشورهای توسعه یافته، منافع و کششهای اقتصادی و ژئوپالیتیکی (جغرافیای سیاسی) موجب مبناهای منطقی خاصی میشود که کشورهای صادرکننده جهت درهم آمیزی بینالمللی آن را اتخاذ میکنند. مطابق با سازمان تعاون و توسعه اقتصادی[6] (OECD)، کشورهای توسعه یافته 3 نوع دلیل و توجیح منطقی برای حمایت از فعالیتهای بینالمللی خود دارند که هیچ یک در تناقض با یکدیگر نمیباشند:
1) توسعه درک متقابل، 2) جذب نیروی انسانی و 3) تولید درآمد.
پیامدها
بیشترین پیامد چشمگیر در چنین تحولات بازار محور[7] این است که بین المللی شدن بین کشورها و بین تک تک افراد بطور نابرابر توزیع میشود. تا آنجا که وارد کننده دچار نگرانی شده، و امکان انتخاب برای کشورها یا افراد فقیر، محدودتر خواهد شد. در حالی که کشورهای بزرگتر چشم انداز بهتری جهت رقابت در جلب موسسات خارج از کشور را خواهند داشت. با بیشتر شدن فرصتهای همراه با آموزش عالی (که اغلب از لحاظ استانداراد یکسان نیستند)، آمیخته شدن موسسات خارجی باعث سیاستگذاری در آموزش عالی بغرنج و پرمسئله کشورهای متوسط از لحاظ توسعه یافتگی میشود. در ضمن، اگرچه تحولات بازار گرا[8] برای گسترده کردن فعالیت هایی(همچون آموزش حرفهای) که دانشجویان حاضر به صرف هزینه بابت آنها هستند، میتواند مفید باشد، ممکن است آن باعث یک عدم تعادل در ارائه فعالیتهایی (همچون موضوعات پژوهشی و غیر حرفهای) شود که دانشجویان خیلی حاضر به صرف هزینه در آنها نباشند. در مقابل چنین زمینهای، سنت رایج باز بودن و آزادی[9] و همکاری در آموزش عالی منجر به حرکت و جریانانهای «آزادی» چندگانه[10]، همچون طرح های دانش آزاد[11] و درسافزارهای آزاد امآی تی[12] شده است ((Hatakenaka, 2006.
نتیجه
اگرچه فعالیت های بین المللی میتواند مزیتهای چشمگیری داشته باشد، اما ریسکهایی نیز در پی دارد. در مرحله ورود، مزایای اصلی آن افزایش دسترسی دانشجویان و مجموعهی بین المللی از کاندیداها به آموزش عالی است. شهروندان کشورهایی که دارای سیستم آموزش عالی بدون توسعه هستند میتوانند به آموزش عالیای با کیفیت بالاتر دسترسی پیدا کنند و قادر خواهند بود به ساخت ظرفیت داخلی خود کمک کنند. در حالیکه، ریسک میتواند توزیع نابرابر فرصتهای بین المللی در بین سطح ملی و فردی باشد. در مرحله فرآیند، مزیتهای اصلی میتواند همکاری بینالمللی بین کشورهای برونمرزی، شکل گرفتن پردیسها (محیطهای) چند فرهنگی و بین المللی شدن برنامهآموزشی باشد. در مرحله پایانی یکی از مزایای مهم جهانی میتواند افزایش منابع انسانی در حوزههای حرفهای که تقاضا در آن زیاد است باشد، در حالیکه تمرکز زیاد روی چنین موضوعاتی میتواند موجب عدم پراکندگی در سطوح سازمانی، ملی و جهانی شود. بینالمللی شدن یک «نیروی اصلی در آموزش عالی» باقی خواهد ماند، هرچند «آهنگ حرکت آن مبهم است» (Altbach and Knight, 2006: 8).
منابع:
Altbach, P.G. and Knight, J. (2006). The Internationalization of Higher Education: Motivations and Realities. The NEA 2006 Almanac of Higher Education.
Hatakenaka, S. (2004). Internationalism in Higher Education: A Review. HEPI Higher Education Policy Institute: London.
Sarjit, K. Morshidi, S. and Norzaini, A. (forthcoming). Globalisation and Internationalization of Higher Education in Malaysia. Universiti Sains Malaysia Press, Penang.