مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

مدیریت آموزشی و مدیریت آموزش عالی

تعلیم ندادن به کسی که علاقه‌مند آموختن است هدر دادن یک «انسان» و تعلیم به کسی که علاقه‌مند به آموختن نیست هدر دادن «خود» است.

تبیین جایگاه و نقش معرفت شناسی فمینیست در فلسفه علم

    

 

تبیین جایگاه و نقش معرفت شناسی فمینیست در فلسفه علم

 

شکوفه کلانتری قزوینی1، ایوب موحدزاده

 

بهار 1393 

چکیده

 

معرفت شناسی و فلسفه علم فمینیستی، همواره به عنوان موضوعی حاشیه ای در فلسفه علم مطرح بوده است؛ فلسفه فمینیست به مطالعه روش هایی می پردازد که در آن بر نقش جنسیت تمرکز کرده و معتقد است جنسیت در تحقیق، تبیین و تولید علم اثر می گذارد. مفهوم محوری در فلسفه علم فمینیستی ارتباط علم و جنسیت بوده و بر موقع مندی شناخت و شناسنده تأکید می ورزند. با نگاه دقیق تر به مفاهیم نظریه پردازان فمنیست و غیر فمنیست می‌توان نقاط افتراق و اشتراکات زیادی را برشمرد. از این رو هدف اصلی مقاله حاضر معرفی معرفت شناسی فمینیست و مشخص کردن جایگاه و نقش معرفت شناسی فمنیست در فلسفه علم می باشد. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه‌ای (کتاب و مقالات معتبر داخلی و خارجی) بوده است.

 از منظر فمینیست ها علم و دانش فعلی به شدت مردانه بوده و معرفت شناسی زنانه می تواند بر حیطه هایی از دانش بیفزاید و عدم توجه به آن باعث گردیده تا از دقت بالای علمی دور بمانیم. معرفت شناسی فمینیست معتقد است ورود زنان و اندیشمندان زن به رشته های دانشگاهی باعث ایجاد پرسش ها، تئوری ها و روش های جدید در علم شده است. مدعیان فلسفه علم فمینیستی بر این باور هستند که معرفت شناسی فمینیست منجر به بهبود در تولید دانش علمی شده و دانشمندان فمینیست یک مدل فکری ارزشمند را در خصوص اینکه زنان چگونه می توانند یک فلسفه علمی مرتبط با اجتماعات علمی بسازند، عرضه می کنند.

با توجه به موارد مطروحه تلاش بر آن بوده تا در کنار تحلیل سهم و جایگاه معرفت شناسی فمینیست در فلسفه علم، نقدی منصفانه بر آن صورت گیرد. در فرجام تقسیم بندی شناخت شناسی فمینیسیت و نقش هر یک در فلسفه علم تبیین شده است.

 

واژگان کلیدی: معرفت شناسی فمینیست، فلسفه علم، علم و جنسیت، جنسیت یافتگی علم، ساختار اجتماعی و جنسیت یافتگی علم

 

1. دانشجوی دکترای مدیریت آموزش عالی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران  

   

منبع:  پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی سمینار دانشجویی تاریخ و فلسفه علم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وظایف یک داور در مقالات علمی

 

 

 

وظیفه یک داور در مقالات علمی  

 

دانلود 

 

..................................................

اهمیت تعاملات در نظام اجتماعی علم

 

                  

 

علم همیشه به مثابه روالی برای جست و جوی حقیقت نیست، بلکه همچون نظام اجتماعی که در آن تولید نظام های نمادین از جنس شناخت مد نظر است، معرفی می شود. وایتلی و هگستروم علم را به مثابه کنش متقابل جمعی می دانند.

علم نهادی اجتماعی است که در آن: ارتقا یافتن بر نظام کسب شهرت متکی است. انسجام نهاد اجتماعی علم از طریق «شناخته شدن توسط دیگران» تامین می شود (ترولر). علم نظام اجتماعی ای است که در آن انبوهی از فعالیت های شناختی و غیر شناختی انجام می شود. 

علم مجموعه ای از سازمان ها شامل دانشگاه ها، دانشکده ها، سازمان های تحقیقاتی، مجلات و مجاری ارتباطی، افراد، کنش های علمی و هنجارهای کنش را شامل می شود. در نظام اجتماعی علم «عالمان یافته های خود را با دیگران مراوده می کنند، الزام به انتظار یافته های خود دارند، به دلایل مختلف گرد هم می آیند و برای عمل جمعی خود راهنماهای هنجاری زیادی دارند» (کاتگرو و باکس). 

به زعم هگستروم دو عامل «جامعه پذیری عمیق» و «نظام کنترل اجتماعی مبتنی بر پاداش دهی» عامل پایبندی به هنجارهای علم است. پاداش اصلی ای که دانشمندان دریافت می کنند «مورد تقدیر قرار گرفتن» یا «به رسمیت شناخته شدن» است. تقدیر کردن به دو گونه است: سازمانی و شخصی

چاپ شدن مقالات دانشمندان در مجلات علمی، ارجاع دادن به مقالات توسط دانشمندان دیگر و ارائه پاداش های مادی در زمره تقدیرهای سازمانی قرار می گیرند. تقدیر غیر سازمانی در چارچوب روابط شخصی میان دانشمندان محقق می شود. تفکیک قائل شدن میان تقدیر شخصی و سازمانی به هگستروم امکان می دهد تا کارکرد برخی مناسک علم را تشریح کند. به نظر وی، سمینار ها و گردهم آیی ها و همه رویارویی های چهره به چهره فرصتی برای تقدیر کردن و تقدیر شدن فراهم می کند. «دانشمندان غالباً اعتقاد دارند که کارکرد اصلی گرد هم آیی ها خواندن یا پذیرش مقاله نیست بلکه هدف مواجهه رو در روی همکاران است». از نظر وی دانشمندان مسائلی را برای تحقیق بر می گزینند که انتظار یافته های مربوط به آنها به شهرت بیشتر در بین همکاران منجر شود. این هم می تواند از جمله ارزش هایی باشد که ماکس وبر دخالت دادن آنها در گزینش مسأله را مجاز شمرده است. 

موضوع بعدی که هگستروم مطرح می کند، تشریح آنومی در اجتماع علمی است. به نظر وی «آنومی زمانی وجود دارد که دانشمندان آن قدر تخصصی شده اند که دیگر کارشان وابسته به یکدیگر نیست. این بدان معناست که دانشمندان نمی توانند تصمیم بگیرند که با مورد تقدیر قرار گرفتن پاداش داده شود». این ایده را می توان بسط داد و به این نتیجه رسید که در صورت پراکنده بودن فعالیت های علمی – یا به زبان دورکیم، کم بودن تراکم اخلاقی- قابلیت مورد تقدیر قرار گرفتن کم و اجتماع علمی دچار آنومی می شود. همین امر می تواند تاییدی برای اهمیت نظام ارتباطی در علم باشد. 

فقدان ارتباطات میزان همبستگی در علم را کاهش می دهد. در نظر کالینز «آنچه فردی را متفکر می سازد، جذب شدن در حلقه گفت گوهاست، یعنی مشارکت در کانون گرم گفت و گو، کانونی که در آن، افکار بیشترین تقدس را دارند و شاید هویت فرد به آن وابسته است و سخنرانی ها و کنفرانس ها و بقیه تجمعات واقعی به افراد انرژی عاطفی می دهد».

 لذا وجود و برگزاری «اجتماعات علمی» بعنوان یکی از تفکیک های ساختاری در نظام اجتماعی علم ضروری و حیاتی می باشد. 

آنچه که اشاره شد دلایلی کوتاهی مبنی بر اهمیت انجمن های علمی و دانشجویی به عنوان زیرساخت های نظام اجتماعی علم بود.  جهت بسط این موضوع می تواند به کتابی که در ذیل به آن اشاره شده است رجوع کنید.

منبع: شارع پور، محمود؛ فاضلی، محمد. (1386). جامعه شناسی علم و انجمن های علمی در ایران. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی وزارت علوم.